جدول جو
جدول جو

معنی گو انجیل - جستجوی لغت در جدول جو

گو انجیل
قارچی که در پای درخت انجیر روید
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوانجی
تصویر گوانجی
دلیر، پهلوان،
سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سپهدار، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، ژنرال برای مثال به درگاه شاهت میانجی منم / که در شهر ایران گوانجی منم (فردوسی - ۷/۵۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
(گَ اَ)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 18هزارگزی شمال گهواره، کنار رود خانه زمکان. هوای آن سرد و دارای 90 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان از تیره تفنگچی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ظ. از: ارخا، پشت + لیک یا لق، علامت نسبت، بمعنی پشتک. منسوب به پشت، قبائی کوتاه تر در زیر قبای مردان. جامه ای که طلبۀ علوم دین و کسبه زیر قبا پوشیدندی.
لغت نامه دهخدا
سردار گوان سپهسالار فرمانده: چو شاپور مهتر گوانجی بود که اندر سخنها میانجی بود، دلاور پهلوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوانجی
تصویر گوانجی
((گُ))
دلیر، پهلوان
فرهنگ فارسی معین
انجیر خودرو که میوه اش خوراکی نیست
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی انجیر که میوه اش خوردنی نیست، انجیر قلمه نداده
فرهنگ گویش مازندرانی
انجیر جنگلی که میوه اش خوردنی نیست، انجیز وحشی و غیرخوراکی
فرهنگ گویش مازندرانی
انجیر وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی